هوش عملی یا تفکر خلاق
هوش عملی یا تفکر خلاق – چرا باید از لاف زدن به هوش عملی دست برداریم و به خصوص باید با ارائه هوش عملی به عنوان خلاقیت مخالفت کنیم؟
آنچه به عنوان هوش عملی ستایش می شود، راه حل های مقطعی و سطحی است.
علاوه بر این، اغلب بیشتر از آن که حل کند، باعث ایجاد مشکلات می شود.
روز را نجات می دهد و معمولا فردا را ویران می کند…
با این حال خلاقیت یعنی تولید راه حل های دائمی تر، عمیق تر و سیستمی تر. این شامل دانش عمیق از گذشته و رویاها / طراحی برای آینده است.
هوش عملی در مورد پاسخ دادن است. اگر پاسخی هست، هیچ دخالتی در هیچ چیز دیگری ندارد. جوابش را می دهد و به راهش ادامه می دهد.
با این حال، خلاقیت در مورد سؤال، پرسیدن سؤال، ضرب سؤال و پاسخ است.
کنجکاو بودن و پرسیدن سوال به ما این امکان را می دهد که با خود، دیگران و مشکلات و نیازهای مردم ارتباط برقرار کنیم.
هر چه بیشتر سؤالات درست بپرسیم و سؤالات درست را بیشتر کنیم، می توانیم عمیق تر برویم و راه حل های خلاقانه تولید کنیم.
سوال پرسیدن بهترین راه برای عمیق تر کردن درک شما از چیزهایی است که در زندگی شما مهم هستند.
هوش عملی بیان قدرت ذهنی عمومی به عنوان توانایی یافتن راه حل های سریع و فوری است.
هنگامی که مشکل یا نیازی پیش می آید، تولید راه حل های سریع و غالباً موقتی با تخمین به جای طراحی بر اساس آموخته ها و اطلاعات قبلی، برای حل آن مشکل یا رفع نیاز است.
در این زمینه البته لحظاتی وجود دارد که می توان از هوش عملی استفاده کرد.
به عنوان مثال، می توانید با موادی که در دست دارید راهی برای ثابت کردن لوله به دیوار پیدا کنید.
اما با هوش عملی نمی توان ستون یا تیر ساختمان را برای عبور لوله برید!
ما از ذهن های عملی بسیار رنج برده ایم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری به تفکر خلاق نیاز داریم!
توجه: هوش عملی به عنوان هوش فلسفی و غیره تعریف می شود.
اجازه دهید تاکید کنم که من آن را نه با معنایش، بلکه با معنایی که عموماً امروز به کار می رود، نقد می کنم!