اورانگوتانی که مثل یک انسان حرف میزند
اورانگوتانی که مثل یک انسان حرف میزند – اورانگوتانی به نام راکی اولین کسی است که گفتار انسان را تقلید می کند و در حال روشن کردن منشأ نحوه صحبت کردن ما است.
میمون های بزرگ شاخه ای از نخستی ها هستند که شامل شامپانزه ها، بونوبوها، گوریل ها و اورانگوتان ها می شود.
آنها برای دانشمندان مهم هستند زیرا آنها بیش از هر حیوان دیگری به انسان نزدیک هستند.
هنگامی که آنها کارهایی را انجام می دهند که انسان ها می توانند، ما بینش هایی را در مورد چگونگی تکامل خود به دست می آوریم.
هنگامی که آنها لحن یا صدای خود را تغییر می دادند، راکی صدای او را تغییر می داد. آنها صداهای منحصربهفرد او را – بر خلاف هر چیزی که یک اورانگوتان معمولاً میسازد – «ووکی» نامیدهاند، از روی گونه خیالی جنگ ستارگان که Chewbacca به آن تعلق دارد. این کشف، منتشر شد در ژورنال گزارشهای علمی، وعده میدهد که دریچهای تازه را در مورد ریشههای گفتار انسان باز کند.
زبان یکی از بزرگترین رازهای تکامل است.
دانشمندان هنوز نتوانستهاند بفهمند که چرا انسانها و دیگر نخستیها اشتراکات زیادی دارند، اما توانایی صحبت کردن را ندارند.
با این حال، نخستیهایی مانند راکی نشان میدهند که ممکن است بیشتر از آنچه فکر میکردیم شبیه هم باشیم.
تا همین اواخر، دانشمندان معتقد بودند که پستانداران نمی توانند از انسان تقلید کنند.
تلاشها برای آموزش صحبت کردن به شامپانزهها و بونوبوها ناموفق بود، بنابراین محققان تصور میکردند که تماس نخستیها باید بازتابی باشد، شبیه به خنده یا گریه در انسان، زیرا اغلب پاسخی به تهدید است.
با این حال، توانایی قابل توجه راکی نشان می دهد که اورانگوتان ها می توانند لحن و تن صدای خود را کنترل کنند، بنابراین آنها باید ماشین آلات فیزیکی اولیه برای گفتار را داشته باشند.
پازل زبان انسان قطعات زیادی دارد، اما اینکه بتوانیم از آکوردهای صوتی خود برای ایجاد صداهای مختلف استفاده کنیم، موضوع مهمی است.
دیدگاه سنتی این بود که شاید ما تنها میمونی بودیم که زبان گفتاری را توسعه دادیم زیرا کنترل حرکتی لازم را داشتیم.
با توجه به اینکه به نظر نمی رسد اینطور باشد، باید به فکر عوامل جدیدی باشیم تا توضیح دهیم که چه چیزی ممکن است یک سیستم صوتی را در دودمان ما به سرعت پیش ببرد تا به زبان گفتاری منتهی شود.”
اورانگوتان ها در اسارت صداهای مختلفی تولید می کنند، اگرچه هیچ کس نمی داند آنها را از کجا می گیرند.
“بعضیها سوت زدن را بلدند، بعضیها غرغر کردن. آنها کارهای شگفت انگیز متفاوتی انجام می دهند،” لامیرا می گوید.
یکی دیگر از قطعات کلیدی این پازل «یادگیری صوتی» است که توانایی یادگیری تماس های جدید است.
یک ایده که توسط زبان شناس پروفسور شیگرو میاگاوا در موسسه فناوری ماساچوست در ایالات متحده ارائه شده است، این است که گفتار انسان از دو شاخه مختلف ارتباط حیوانات پدید آمده است.
یکی از آنها تماسهای ساده کلمهای است که نخستیها انجام میدهند.
دیگری ملودی های جمله مانندی است که در میان پرندگان آوازخوان می یابیم.
نخستیها در جملات صحبت نمیکنند و پرندگان از کلمات معنیدار استفاده نمیکنند، اما اینها به نوعی در انسانها جمع میشوند.
اگرچه آخرین جد مشترک انسان ها و پرندگان 250 میلیون سال پیش می زیسته است، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد هر دو هنوز ژن های مشترکی با یادگیری صوتی دارند.
دکتر استر کلارک، نخستشناس، از دانشگاه دورهام، با بررسی آهنگهایی که توسط گیبونها، گونهای دیگر از میمونها، خوانده میشود، فرضیه میاگاوا را تقویت کرد.
“میتوانم بگویم آنها عناصری از آواز پرندگان دارند” او می گوید.
درست مانند پرندگان، نتهای جداگانه هیچ معنایی ندارند، اما ترتیبی که آنها توسط گیبونها خوانده میشوند مهم است.
“به نظر میرسد گیبونها مانند سایر نخستیها، مجموعهای واقعا محدود دارند، اما این تغییرات ظریف را در انواع تماسهایی که برقرار میکنند، تحمیل میکنند.
و به نظر می رسد اینها معانی مختلفی دارند،” کلارک توضیح می دهد.
روانشناس دکتر کیتی اسلوکامب از دانشگاه یورک نشان داده است که شامپانزه ها در صدای خود نیز انعطاف پذیری دارند و صداهای متفاوتی برای اشاره به برخی غذاها ایجاد می کنند.
به گفته اسلوکامب و تیمش، گروهی از شامپانزهها که از هلند به ادینبورگ برای پیوستن به یک گروه موجود نقل مکان کردند، در نهایت تماس خود را برای سیب تغییر دادند، از صدای بلند به خرخر با صدای کم.
آنها بر این باورند که زمانی که شامپانزه ها در طی چند سال با یکدیگر آشنا شدند، تماس های آنها شروع به هماهنگی کرد.
آیا این بدان معنی است که راکی اورانگوتان در نهایت می تواند یاد بگیرد که مانند یک انسان صحبت کند؟
“ظرفیت های اولیه وجود دارد، اما احتمالا پنهان هستند” لامیرا می گوید.
مشکل این است که، حتی اگر میمونها و میمونها دستگاههای صوتی لازم برای ایجاد صداهای مناسب را داشته باشند، دانشمندان در وهله اول نمیدانند چه چیزی باعث میشود آنها بخواهند صداسازی کنند.
در حالی که انسان صداها را به فکر وصل می کند، به نظر می رسد نخستی ها این کار را انجام نمی دهند.
آنها اغلب در استفاده از دست و بدن خود برای برقراری ارتباط بهتر هستند.
لامیرا توضیح میدهد که اورانگوتانها باید در طبیعت بیشتر مورد مطالعه قرار گیرند تا بفهمیم چه چیزی در محیطشان آنها را برای برقراری تماس ترغیب میکند.
پس از درک این موضوع، ممکن است بتوان به میمونی مانند راکی، تحت شرایط مناسب، «حرف زدن» را آموزش داد.
“مثل ما حرف نزنید چون مجموع ظرفیت های زیادی با هم است” او می گوید.
اما می توان به او صداهای مصوت و صامت و نحوه ترکیب آنها را در هجاها آموخت.
بنابراین معما کامل نیست، اما واضح تر می شود.
“ما میتوانیم قطعات مختلف، پیشآزمونهای زبان را پیدا کنیم، اما چیزی را پیدا نکردیم که لزوماً آن را با زبان کامل یکسان کنیم. کلارک می گوید.
اما کلمات به تنهایی برابر با گفتار انسان نیستند.
زبان ها دارای دستور زبان و نحو هستند، که برخی معتقدند ممکن است حتی به مغز انسان متصل شوند.
اگر سایر پستانداران با این مهارت خاص متولد شوند، هیچ کس هنوز مدرکی از آن را ندیده است.